نوشتنی های زینب آقائی

اینجا هرآنچه می آموزم را ثبت میکنم، خواهی بخوان و خواه نخوان، ما نوشته ایم

نوشتنی های زینب آقائی

اینجا هرآنچه می آموزم را ثبت میکنم، خواهی بخوان و خواه نخوان، ما نوشته ایم

می آموزم، همیشه و همیشه. یادگیری برایم حکم نفس کشیدن را دارد.
معلمان من گاهی انسانهای بزرگ اند، گاهی کودکان، گاهی کتابها، و بسیاری اوقات طبیعت و جهان. راستی! گاهی هم از خودم می آموزم:)
در زندگی مطالعه دل غنیمت است
خواهی بخوان و خواه نخوان، ما نوشته ایم(بیدل دهلوی)

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

هرچی دزد تر , موفق تر !

پنجشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۹، ۱۲:۰۹ ب.ظ

دزدی که از ترس دزدهای دیگر وسایل مسروقه را پنهان می‌کرد - خبرگزاری ...

 

حتما در اخبار حوادث و جنایی خوانده اید یا دیده اید  و به این نتیجه رسیده اید که در مقوله دزدی, آنها که دستگیر می شوند, آنها که زود دستشان توسط پلیس رو می شود, دزدهای ناشی اند. دزدهای حرفه ای , حتی اگر میلیاردها از پول مملکت را بدزدند, هیچ کس حتی پلیس بین الملل شک هم بهشان نمی کند. در پرونده های قضایی و دادگاه هایی که تشکیل می شود همان دزدهای ناشی که از خودشان و کارشان ردی به جا گذاشته اند و گیر افتاده اند, اعتراف میکنند که مهره کوچکی بیش نیستند و مهره های اصلی را شما نمی توانید بفهمید. ردی به جا نمی گذارند اصلا. 

خب ! حالا جای دزد و دزدی بگذارید نویسنده و نوشتن ! 

این ایده وقتی به ذهنم رسید که با دوستم و خانواده اش رفته بودیم گردش, من آن زمان چون تازه داستان نویس و علاقمند به نوشتن شده بودم , برای دوستم عجیب بود که هر حرف جالبی که خودش یا مادرش و هرکسی می زد, هر صحنه جالبی که پیش می آمد من گوشی ام را برمیداشتم و تایپ میکردم. بعد دوستم یکبار که از گفت و گوی جالب او ومادرش یادداشت برداشتم رو کرد به مادرش و گفت : مامان, زینب داره سرقت ادبی میکنه از حرفای ما . منم این جرقه تو ذهنم زده شد, همون موقع هم جواب دوستم را دادم : خب نویسنده همینه دیگه! اصلا نویسنده ها هرچی دزد تر موفق تر.

 

نویسنده از لحظات, گفت و گوها , روابط انسانی, طبیعت, ذهن و دغدغه دیگران  و آثار ادبی پیشینیان دزدی می کند

منتها اگر ناشی باشد و  تمرین نکرده باشد, از خودش و دزدی اش ردی به جا میگذارد. دستش رو می شود. بقیه می فهمند که مثلا در فلان داستان و آثارش, کاملا از فلان چیز و فلان نوشته تقلید کرده. و خب این ارزشش را پایین می آورد.

اما نویسنده حرفه ای, اتفاقا بزرگترین و بیشترین دزدی ها را می کند اما از این کارش ردی به جا نمی گذارد. چنان ماهرانه آن را در پوشش خودش و سبک شخصی اش می پیچاند که احدی این تقلید را درک نمیکند. مثل همه نویسنده های بزرگ و حرفه ای دنیا.

 

البته این ایده و حرفی نیست که فقط به دهن من رسیده باشد. همه نویسنده ها هم مقاله ها و جستار هایی در این باره دارند. 

یک نمونه اش را بخواهم بگویم , همینکه این ایده به ذهنم رسید و کمی هم درباره اش نوشتم, در فصلنامه ترجمان به یک نوشته برخوردم از یک نویسنده درباره همین دزدی و ارتباطش با جهان امروز.

با این عنوان : نباید کلاه دیگران را سر کنید .

مگر نویسندگی جز این است که پا جای پای دیگران بگذاریم و کلاه هایشان را امتحان کنیم ؟

" لاینل شرایور نویسنده و روزنامه نگار آمریکایی"

 

قسمتی از این نوشتار :

 

« چه کسی به معنای دقیق کلمه تصاحبگر است ؟ چه کسی صدا, لهجه, طرز بیان و اصطلاحات خاص دیگران را تقلید می کند؟ چه کسی جسارت آن را دارد که وارد مغز غریبه ها شود, چه کسی جگرش را دارد که روح و جان آدمها را بدزدد ؟ این آدم ربای حرفه ای کیست؟ چه کسی صحنه, بو, حس یا مکالمه هایی را که به گوشش خورده است کش می رود ؟ و گاهی حتی یادداشت بر می دارد تا کل جملات و کلمات را بهتر سرقت کند؟؟
داستان نویس. بله, جناب داستان نویس.
این حرفه ماهیتا بی ادب است : فضول, چشم چران, عاشق سرقت و گستاخ.
داستان بالذات غیرموثق است, جعلی است. خود نویسنده هم معترف است که جعلی است. طبیعت این فرم هنری همین است, فرمی که از آدمهایی می گوید که وجود ندارند و از رویداد هایی که رخ نداده اند.
اگر قرار باشد سراغ تجربه ای که متعلق به ما نیست نرویم, داستانی نمی ماند که بنویسیم!!!»

 

 

پ.ن : فصلنامه ترجمان به شدت توصیه می شود :)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۴/۱۲
زینب آقائی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی