نوشتنی های زینب آقائی

اینجا هرآنچه می آموزم را ثبت میکنم، خواهی بخوان و خواه نخوان، ما نوشته ایم

نوشتنی های زینب آقائی

اینجا هرآنچه می آموزم را ثبت میکنم، خواهی بخوان و خواه نخوان، ما نوشته ایم

می آموزم، همیشه و همیشه. یادگیری برایم حکم نفس کشیدن را دارد.
معلمان من گاهی انسانهای بزرگ اند، گاهی کودکان، گاهی کتابها، و بسیاری اوقات طبیعت و جهان. راستی! گاهی هم از خودم می آموزم:)
در زندگی مطالعه دل غنیمت است
خواهی بخوان و خواه نخوان، ما نوشته ایم(بیدل دهلوی)

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

۲ مطلب با موضوع «خود درگیری» ثبت شده است

دوباره عهدم را نسبت به هرروز نوشتن و پست وبلاگی, شکستم. 

من هرچقدر هم موضوعی را دوست داشته باشم, از عهد شکن بودنم کم نمی کند.

آره, من آدم عهدشکنی ام,

اما بدتر از عهدشکنی و زیر قول زدن, ناامیدی بعدشه.

یه جایی بعد بارها عهدشکنی,وقتی یک روز می نویسی و دوباره یک هفته خبری ازت نیست و این روزانه نویسی را به هم می زنی, این ناامید درونت بلند می شود و شروع میکند به غر زدن:

+ تو این کاره نیستی

+ بکش کنار بابا تو هم. فکر کردی اینجوری نویسنده میشی؟ یه روز می نویسه بعد میذاره دوهفته بعد

+ اصلا باید بذاریش کنار کلا . 

+ فایده نداره 

+ شاید برای این کار ساخته نشدی؟؟؟

+ تو آدم نمیشی

و هزاران غر از این دست.

 

اینجاست که کار سخت میشه.

نباید تسلیم این ناامید غرغروی درونت بشی وگرنه کارت ساخته است.

حتی اگرم عهد شکنی کردی(که باید برای این مسئله هم فکری بشه) باید دوباره بلند شی و شروع کنی, باید پافشاری و سماجت داشته باشی, و فقط انجامش بدی.

البته که من این روزها که پست وبلاگ نذاشتم, نوشتن ام تعطیل نبوده, یادداشت روزانه ام رو مرتب داشتم, داستان نوشتم, پست اینستاگرام و ..

اما خب به عهدم برای تولید محتوای وبلاگی پایبند نبودم, خیلی خب. حالا باز آمدم که سماجت کنم و دوباره شروع کنم که بگویم توبه ! از این به بعد هر روز می نویسم و پست اش میکنم !!!

این هم قسمتی از نوشته ای در سایت شاهین کلانتری, استاد تولید محتوا:

(که خیلی بهتر از من این موضوع رو گفتن)

۶
عذاب وجدان دور افتادن از تمرین و خجالت از شروع دوباره
جوگیر می‌شوید، تصمیم می‌گیرید از فردا روزی هزار کلمه بنویسید، دو سه روز، یا حتی دو سه ماه می‌نویسید. اتفاقی می‌افتد، دو سه روز، یا حتی دو سه ماه از نوشتن دور می‌افتید. و بعد مکافات شروع می‌شود.
یادتان هست وقتی بچه بودیم و خرابکاری می‌کردیم، برای حضور در جمع خجالت زده می‌شدیم و توی اتاقمان قایم می‌شدیم.
اینجا هم چنین اتفاقی می‌افتد. خجالت می‌کشیم دوباره پیش نوشتن برگردیم. احساس می‌کنیم دل نوشتن را شکسته‌ایم و به عهدمان جفا کرده‌ایم.
بسیاری از علاقه‌مندان نویسندگی به خاطر همین شرم شروع دوباره برای همیشه نوشتن را کنار گذاشته‌اند. اما شما از آن‌ها نباشید. روی نویسنده باید سنگ پای قزوین باشد!
صد البته که نوشتن مهربان است. هزار بار هم که به اون بی‌مهری کنید دوباره آغوش گرمش را به روی شما می‌گشاید! (جملۀ باسمه‌ای)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۹ ، ۱۰:۵۸
زینب آقائی

من همیشه این سوال رو دارم و حالا به عنوان نوشته امروز وبلاگم ازش استفاده میکنم:

وقتهایی که وضعیت جسم و روحت حال نداره برای انجام کارهایی که هر روز برای خودت وظیفه کردی(مثل داستان نویسی روزانه یا وبلاگ نویسی روزانه ،که میگی یه روزشم نباید از دست بره)

 

آیا باید خودت رو با همون حال خسته و بیحال مجبور کنی

یا با وضعبت خودت کنار بیای؟

 

اینجا دو راهی و تناقض هست(یا نیست من فکر میکنم هست)

رشد و انضباط فردی

یا

پذیرفتن خود و حالات مختلف خود و کنار اومدن باهاش

کدوم درست تره؟

 

_سوالها هم میتونن مطلب وبلاگ باشن

به خصوص که من با مطرح کردنش اینجا میرم سراغ جوابش :)

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۵۷
زینب آقائی