14 ژوئن
سالروز درگذشت خورخه لوئیس بورخِس
نویسنده آرژانتینی و از بهترین نویسندگان آمریکای لاتین
برای شناخت جامع تر بورخس می توانید به ویکی پدیایش سر بزنید :)
هنوز زیاد نمی شناسمش یا زیاد ازش نخواندم, دیدار هایی با او داشته ام ,مجموعه هزارتوهای بورخس را خوانده ام.
اما میخواهم بنویسم من چرا انقدر به این نویسنده عجیب با آن اسم اش ( خورخه ! بورخس!) علاقمند شدم؟؟؟
خودش گفته از میان لذاتی که ادبیات می تواند فراهم آورد بالاترین شان ابداع است.
داستانهای بورخس هم به معنای واقعی کلمه ابداع دارند. همه چیز ساخته شده . هیچ چیز کپی برداری نیست(البته تاثیرهای زیادی پذیرفته ولی معلوم نیست) دنیاهایی که واقعی اند اما نه آن واقعیتی که ما می بینیم.
جالب ترش این است که بورخس درست وقتی نابینا می شود, انگار دنیاهای دیگری می بیند و داستانهایش رنگ و بوی خیال و رویا می گیرند.
دلیل دیگری که دوست دارمش کتابخوان بودنش است. تعداد کتابهایی که خوانده در تصور ما هم نمی گنجد !
نمیتوانم خودم را در جهانی بدون کتاب تصور کنم.من به کتابها محتاجم.آنها همه چیز من هستند.”
یا
"بگذار دیگران به تعداد صفحاتی که نوشته اند افتخار کنند, من به تعداد صفحاتی که خوانده ام افتخار میکنم"
همین جملاتش نشان می دهند دیگر :)
وقتی هم نابینا شده از دیگران میخواسته برایش بلند بلند کتاب بخوانند ( خودش هم انتخاب می کرده. تازه به لحن و شیوه خواندن طرف هم گیر میداده. درست بخوان!)
و یک دلیل مهم : علاقه و شناخت بورخس از ادبیات ایران به خصوص ادبیات عرفانی اش : شیفته منظق الطیر عطار بوده.
و در آخر :
نویسندهاى هستم که همه مجبورند نوشته هایش را بخوانند، همه مردم خواهان ملاقات با او هستند وتمام شهرها، جاى من است.”
پیشنهاد میکنم حتما و حتما حداقل داستان اول این مجموعه(من و بورخس) را بخوانید.