شب نوشت
امروز صبح سحرخیز نبودم .
قطع زنجیره عادت , گناهی نابخشودنی !اگر تکرار شد تنبیه لازم است :)
حالا دارم شب می نویسم.
میخواهم از تجربه مطالعه امروزم بگویم.
بینوایان
وقتی این اسم به گوشتان میخورد چه می آید به ذهنتان ؟
مامان : یه کارتون بود با تلوزیون سیاه و سفید می دیدیم. یادش بخیر کوزت!
خواهرم : سریالش رو لیلی کالینز بازی کرده من خیلی عاشقشم.
خودم : وقتی کلاس چهارم ابتدایی بودم کتاب خلاصه شده اش رو از کانون گرفتم خوندم. طرح کلی اش رو بلدم دیگه . یه رمان بزرگ رو خوندم.
وقتی سریال,فیلم و کارتون اقتباسی یک رمان بزرگ و شاهکار را می بینید, یا وقتی خلاصه و ساده شده اش را می خوانید,
در واقع فقط دارید طرحِ (پیرنگ یا plot در اصطلاح تخصصی) داستان را متوجه می شوید.
پیرنگ یعنی نقشه کلی اثر, توالی روابط علی و معلولی داستان و حوادث آن , اینکه شخصیتهای اصلی که اند و در چه زمانی است و در چه مکانی و چه گره ای میخورد و در نهایت چگونه گره باز می شود و سرانجام شخصیت ها. بدون توجه به جزییات.
خب این را دانستیم, خیلی هم خوب !
اما پس جزییات چه می شود ؟
پیرنگ و طرح, اسکلت و ساختمان خشک اثر است هرچقدر هم که جذابیت های بصری فیلم را داشته باشد .
نقاش یک طرح با قلم سیاه روی بوم می کشد, اما اثر هنری زمانی خلق می شود که رنگها با تمام جزییات روی آن بیایند.
روح و جان و رنگ و لعاب یک رمان هم جزییات آن است. از تیپ و قیافه شخصیت ها گرفته تا عمیق ترین لایه های روحی آنها. جوری فضا شرح داده می شود که انگار آنجا هستی !
البته رمان شاهکاری مثل بینوایان یا هر رمان شاهکار دیگری همین جزییات را هم با تمام هنرمندی قرار داده اند نه اینکه صرفا یک مشت جزییات بدون نظم خاصی فله ای نوشته شده باشند.
من امروز اصل بینوایان را با 1000 و خورده ای صفحه شروع کردم, و تازه میفهمم چه خبر بوده اینجا ! تمام این مدت با گول زدن خودم درمورد دانستن داستانش چه چیزی را از دست دادم!
الان هم دلم برای ژان والژان شور میزند بروم ببینم آخرش خودش را معرفی میکند یا نه؟؟!!!
شما هم تجربه اش کنید :)
نه معرفی نمیکنه.