صبح سوم
اعتراف میکنم امروز تا ده دقیقه قبل از طلوع بیداربودم و موقع طلوع خوابم برد تا ساعت ۹.
قبلا که اینطور میشد، تا یک ساعت فقط غر میزدم و افسوس میخوردم اما فهمیدم غر زدن و افسوس لحظاتی که از دست رفته انرژی برای کارهای پیش رو را ازمان می گیرد.
و این دفعه من وبلاگم را دارم! می آیم اینجا و از فرایند عادت سازی و چیزهای روزمره ای که تجربه میکنم و میآموزم مینویسم؛ حتی اگرکسی نخواند، به تفکر خودم خیلی کمک می کند. از غر زدن که خیلی بهتر است !
من امروز خیلی هم کار دارم برای انجام دادن و مطمئن بودم که سحرخیز می شوم که برای انجام دادنشان فرصت بیشتری داشته باشم. اما کمی ناخوش بودم، بیدار شدم، نماز خواندم و کمی گوشی ام را چک کردم و درست ده دقیقه به طلوع آفتاب، چشمم خورد به تشک نرم ام که درست در زاویه باد کولر قرار دارد، و انتخاب کردم که بخوابم به جای بیدار ماندن ...
و ساعت ۹ که بیدار شدم، ایمیل ام را چک کردم، چشمم خورد به یکی از این خبرنامه های ایمیلی که از یک نویسنده حوزه توسعه فردی برایم می آید ، این سوال را گذاشته بود و گفته بود هر وقت خواستید برای کارهای روزمرهتان تصمبم بگیرید این سوال را بپرسید:
«آیا این کار را برای منِ الآنم انجام می دهم، یا برای منِ آینده ام؟»