نوشتنی های زینب آقائی

اینجا هرآنچه می آموزم را ثبت میکنم، خواهی بخوان و خواه نخوان، ما نوشته ایم

نوشتنی های زینب آقائی

اینجا هرآنچه می آموزم را ثبت میکنم، خواهی بخوان و خواه نخوان، ما نوشته ایم

می آموزم، همیشه و همیشه. یادگیری برایم حکم نفس کشیدن را دارد.
معلمان من گاهی انسانهای بزرگ اند، گاهی کودکان، گاهی کتابها، و بسیاری اوقات طبیعت و جهان. راستی! گاهی هم از خودم می آموزم:)
در زندگی مطالعه دل غنیمت است
خواهی بخوان و خواه نخوان، ما نوشته ایم(بیدل دهلوی)

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

از عجایب امر نوشتن

چهارشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۰۲ ق.ظ

دیشب خوابی دیدم

نویسنده ای بودم که وسط یک شلوغی دارد در دفترش داستانی می نویسد

و تک تک جملات آن داستان که درباره پسری بود از دوازده سالگی تا بیست و یک سالگی, را دیدم.

بلند شدم,

دختری بودم که خواب دیده نویسنده ای بوده که داستانی درباره پسری از دوازده تا بیست و یک سالگی نوشته

و نوشتم.

و همه جملاتی که در خواب آن نویسنده نوشت را یادم بود و نوشتم.

(همه اینها از پس پس ذهن من آمده بود. و بعد از نوشتنش ترسیدم ! اینها را همه ناخودآگاه درهم برهم من ساخته!!!؟؟؟؟)

 

آیا هنوز هم ایمان نمی آورید به نوشتن ؟ 

 

راستی

لای جرز دیوار هم عجب چیز خوبی است برای نوشتن داستان!

 

 

کلمه کلمه کلمه

حرف حرف حرف

داستان داستان داستان

دیوانگی ام برای نوشتن را زیاد می کنند.

عجب دیوانگی ای !

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۵/۱۵
زینب آقائی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی